۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

ندانیم

در روی جهانیم و ندانیم جهان چیست،
فرزند زمانیم و ندانیم زمان چیست.

تا پیر نگردیم، نفهمیم جوانی،
تا خاک نگردیم، ندانیم نشان چیست.

تا تشنه نمانیم، نجوییم ره آب،،
تا گشنه نمانیم، ندانیم، که نان چیست...

تا باری نسوزیم، ندانیم، که خامیم،
تا برگ نریزیم، ندانیم خزان چیست.

ناشکری ما بر نمک عمر زیاد است،
تا جان نبرآریم، ندانیم، که جان چیست...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر