خُب به سلامتی و میمنت پلی استیشن سه هم به بازار اومد. البته من کلا در مقولۀ بازی های کامپیوتری هیچوقت پامو فراتر از "دووم" که تحت سیستم عامل کمونیستی داس ! اجرا می شد نذاشتم . لذا در باب کیفیت و چند و چون عملکرد پلی استیشن سه به هیچ وجه نمی تونم اظهار نظر کارشناسانه بکنم . البته گویا این خیلی کار سختی نیست که راجب موضوعی چیزی ندونی ولی اظهار نظر کنی ! واسه ما ایرانی جماعت بعد از شکم و رختخواب ، اظهار نظر یکی از فرایض و واجبات شرعی ، عُرفی اخلاقی ملی مذهبیه ! الی الخصوص در زمینۀ موضوعاتی که سر ناخنی اطلاعات نداریم . ولی خُب من این کارو نمی کنم ، چون من خارجی ام ، قبلنم گفتم ، حتی قلبنم گفتم ، حتی قنبلم می گم ! من .. خارجی ام ! اصل و نصبمو که خوندین؟ مال کوفه اون ورام ، طرفای امام حسین !
در روز افتتاحیۀ پلی استیشن سه ، انواع بازیها و ابزار های مربوطه رو عَلَم کرده بودن وسط یه میدونی و ملت میومدن به فراخور میزان علاقه مندیشون ، جذب شگفتی های این محصول جدید ، وقتی رو تو این مجموعه میگذروندن . منم دقیقا متناسب با میزان علاقه مندیم ، حدود سی ثانیه از کنار این شلم شوربا رد شدم و طبیعتا بیشتر از این که به بازیا نگا کنم ، مردمو سیل می کردم .
اون وسط یه چیزی توجهمو به خودش جلب کرد . یه دختر بچۀ چار پنج ساله ، مو بور ، چش آبی ، یه مسلسل گرفته بود دستش وایساده بود روبه روی صفۀ تلوزیون رگبار بسته بود رو یه مشت آدمی که از چپ و راست با قیافه های کج و معوج و اِندِ خطر داوطلبانه پا پیش می ذاشتن تا خونشون به ضرب گلوله های دخترک به در و دیوار پاشیده بشه ! هر از گاهی هم به دلیل اینکه خُب طفل معصوم قد و قواره اش کوچیک بود و مسلسل یه کمی براش سنگین ، یکی از اون آدمای خیلی خشن ، یه ضربه ای کوفتی می زد و شیشۀ تلوزیون از تو ، خونین مالین می شد . خلاصه اینکه درجۀ خشونت ، در حد نهایت و جالب تر اینکه یه خانوم مهربونی هم از اهالی پلی استیشن ، دخترکو تشویق می کرد و کمکش می کرد تا یه وقت ، روحیه بچه از اینکه از یه مشت آدم قلچماق شکست بخوره ، لطمه نبینه ! الحمدالله به مدد تکنولوژی هیاءت و هیبت آدمای بازی هم که از آدمای دور و بر واقعی تر به نظر میومد .
بحث بد آموزی خوش آموزی روحیه سوزی رو نمی خوام باز کنم ... چرا ، میخوام یه کم باز کنم . یعنی می خوام بگم حرجی بر مسئولان شرکت سونی یا برگزار کنندگان این مجموعه نیست . مگه غیر از اینه که هر وقت تلوزیونو باز می کنیم (مث در قوطی کمپوت !) یه مشت آدم آش و لاش شده رو نشون میده که یا تو افغانستان ترکیدن یا تانک از روشون رد شده ، یا زیر آوار زلزله موندن . مگه بچه ها اینارو نمی بینن ؟ حتی به گمانم بچه های این دور و زمونه به خوبی تشخیص می دن کدوم بازیه ، کدوم واقعیت ! اینه که فکر کردم کاش بچه هه می تونست برامون توضیح بده که برداشتش از این تیپ بازیا چیه؟ چقدر تحت تاثیر خشونت حاکم به این بازیاست ؟ چقدر قضیه براش جدیه ؟ چقدر براش فرق میکنه آدما و اسلحه ها و صحنه سازیا واقعی به نظر بیاد یا نیاد؟
حرف بزن بچه ! توله سگ با تو ام ! میخوای پس فردا تفنگ بگیری دستت بری تو خیابون آدم بکشی ؟ ها ؟!؟ برو بشین با عروسکات بازی کن ! ...نه ! باربی هم سمبل استسماره ! برو کارتونتو ببین ! اَه اینا هم که تو کارتونا دائم مشغول ببوس و بلیسن ! اصن بیا بشین با این کارتا بازی کن . ببین ، خدا دوست دارد ، خدا دوست ندارد ... آره این از همشون بهتره ... ببین ما چقد آدم بار اومدیم بچگیمون از این بازیا کردیم ... !!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر