سالاد میخورم
با طعم مرگ... .
با طعم مرگ... .
(از وبلاگ جوراب های راه راه زندگی )
خانوم کاسۀ سالادشو گرفته دستش ، رفته وسط خیابون نشسته ، کاسه رو گذاشته جلوش ، تو فضای باز ، ... خوب معلومه پرنده هه میاد میرینه توش ! بعد تازه شاکیه که سالادم مزه مرگ میده ! ............. آدمِ خوبِ مملکت ، کاسه تو وردار ، برو بشین یه گوشۀ اطاق ، درم ببند ، بعد آهسته آهسته ، بدون اینکه کسی صدای کروچ کروچ دندونات رو ساقۀ کاهو رو بشنوه ، سالادتو بخور . خلاصه سرت تو کاسۀ سالاد خودت باشه ! وگرنه سالاد فصل که سهله سالاد سال و ماه و عمر همه مون ، تو این اوضا احوال مزۀ مرگ میده ... چیز عجیبی نیست !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر