۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه

چهل نامه "خيلى" كوتاه به همسرم

نامه اول:
دلم برايت تنگ شده ، دوستت دارم.

نامه دوم:
دلم خيلى برايت تنگ شده ، دوستت دارم.

نامه سوم:
دلم خيلى خيلى برايت تنگ شده ، دوستت دارم.

نامه چهارم:
دلم خيلى خيلى خيلى برايت تنگ شده ، دوستت دارم.

نامه پنجم:
دلم خيلى خيلى خيلى خيلى برايت تنگ شده ، دوستت دارم.

نامه ششم:
دلم خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى برايت تنگ شده ، دوستت دارم.

نامه هفتم:
دلم خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى برايت تنگ شده ، دوستت دارم.

نامه هشتم:
دلم خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى برايت تنگ شده ، دوستت دارم.

نامه نهم:
دلم خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى برايت تنگ شده ، دوستت دارم.

نامه دهم:
گفتم چهل تا ؟!؟ اى داد بيداد ! بابا دارم با موبايل تايپ مى كنم ! دوستت دارم .

نامه يازدهم:
حالا صفحه بذارين بگين از اولشم اينكاره نبودى ! دوستت دارم .

نامه دوازدهم:
اصن مگه دوست داشتن به گفتنه ؟! دوستت دارم .

نامه سیزدهم:
ما به این نتیجه رسیدیم که دوست داشتن به تایپ کردنه ! دوستت دارم .

نامه چهاردهم:
کپی پِیست هم قبوله ؟! دوستت دارم .

نامه پانزدهم:
چگونه دوست داشتن خود را ثابت مى كنيد؟! دوستت دارم .

نامه شانزدهم:
با چهل نامه كوتاه؟ دوستت دارم .

نامه هفدهم:
با چهل نامه بلند؟! دوستت دارم .

نامه هجدهم:
با چهل نامه متوسط؟!! دوستت دارم .

نامه نونزدهم:
آيا بايد دوست داشتن را اثبات كرد؟ دوستت دارم .

نامه بیستم:
آيا دوست داشتن محيط مثلث است؟ دوستت دارم .

نامه بیست و یکم:
آیا فیثاغورس زنش را خیلی دوست داشت ؟!؟ دوستت دارم .

نامه بیست و دوم:
آیا توانست دوست داشتنش را ثابت کند ؟! دوستت دارم .

نامه بیست و سوم:
اگه نگم دوستت دارم ، نگران میشی که لابد دوستت ندارم ؟ دوستت دارم .
نامه بیست و چهارم:
اگه اطمینان داری به اینکه دوستت دارم ، چه نیازیه به گفتن ؟! دوستت دارم .

نامه بیست و پنجم:
اگرم اطمینان نداری ، که چه فایده از دوست داشتن؟! دوستت دارم .

نامه بیست و ششم:
بعضیا میگن بازگویی مکرر دوستت دارم ، از ارزش دوست داشتن کم میکنه . دوستت دارم .

نامه بیست و هفتم:
یعنی تو وقتی یه چیز با ارزش رو از تو دلت در میاری و به زبون میگی ، دیگه بی ارزش میشه . دوستت دارم .

نامه بیست و هشتم:
و در واقع داری اون دوست داشتنو از تو دلت خالی میکنی . دوستت دارم .

نامه بیست و نهم:
ولی من معتقدم دوست داشتن تموم شدنی نیست . دوستت دارم .

نامه سی ام:
هر قدر که از دلم خالیش کنم و به زبون بیارمش ، بازم دلم سرشار از دوست داشتنه . دوستت دارم .

نامه سی و یکم:
ای بر پدر این نادر ابراهیمی صلوات !!! . دوستت دارم .

نامه سی و دوم:
اِ راستی ،  دلم خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى برايت تنگ شده ، دوستت دارم.

نامه سی و سوم:
دلم برای تو تنگ است ، هزار برگ ستاره ، میان دفتر شب ، خشک ... ، دوستت دارم .

نامه سی و چهارم:
و گرم دست نگاهت ، میان سینۀ من سرد . دلم برای تو تنگ است ، دلم برای تو تنگ است ... ، دوستت دارم .

نامه سی و پنجم:
شاید دلتنگی ، بیشتر ناشی از عادت باشه تا دوست داشتن . دوستت دارم .

نامه سی و ششم:
ناشی از هر چی باشه ، دلم خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى برايت تنگ شده ، دوستت دارم.

نامه سی و هفتم:
دلیل اینکه نادر ابراهیمی تونسته چهل تا نامه بنویسه من نمی تونم این نیست که اون زنشو خیلی دوست داشته . دوستت دارم .

نامه سی و هشتم:
دلیلش اینه که اون نویسنده بوده من نیستم ! دوستت دارم.

نامه سی و نهم:
سی و نه بار ، از جان و دل ، دوستت دارم.

نامه چهلم را ، روزی که باز ببینمت ، برایت می خوانم . تا آن موقع فقط این را بگویم که :
دلم خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى خيلى برايت تنگ شده.

دوستت دارم .


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر